رویای گــلشـن

برای سحر جوون مامان آرتین جوون

دوست عزیز من هر کاری کردم نتونستم آدرسی که برام گذاشته بودین رو وارد بشم ! و متاسفانه نتونستم از وبلاگ شما دیدن کنم و لینک تون کنم فکر کنم آدرس رو اشتباه برام فرستادین لطفا یه بار دیگه برام آدرس تون رو بذارین ممنونم
14 خرداد 1393

اولین شبی که تو و مامانیت کنار هم خوابیدین

سلام عشق خاله گلشید جوونم امروز روز تعطیله و منم گوش شیطون کر بعد از مدتها کار فشرده و سنگین ، امروز رو توی خونه بودم دیشب رییسم تلفنی به هممون گفت حسابییی استراحت کنید که خستگی این مدت از تنتون دربیاد ولی من بهش گفتم من اهل زیاد خوابیدن نیستم ولی راستشو بخوای خودمم باورم نمیشه که تا نزدیک به ساعت 11 صبح خوابیدم !!! وقتی هم که بیدار شدم هنوز صورت نشسته با مامانیت تلفنی حرف زدم که داشت از تو تعریف میکرد مامانیت گفت اینو بیام بنویسم و من هنوز از رختخواب درنیومده لپ تاپم رو برداشتم و روشن کردم که از احساسات مادر و دختری شما دو تا بنویسم برات مامانیت گفت : اون شبی که دم دمای صبح رسیدیم تهران و یکراست از فرودگ...
14 خرداد 1393

مثل همیشه لطف خدا شامل حال ما شد ! ( اولین های امروز گلشید )

سلام ... سلام ... سلاممم گلشید نازنینم ، دختر مقاوم و پر قدرت ما ، خیلیییی خوشحالممم که تا حالا مقاومت کردی و داری به سمت بهبودی پیش میری دوستان نازنینم ، از همه تون کمال قدردانی رو دارم که توی این روزا و لحظات سخت و دلگیر و وحشتناک ، با دعاهای خیرتون ما رو همراهی کردین و بهمون تسلی میدادین خبرهای خووبی دارم که یکی یکی اینجا بازگو میکنم اول از همه اینکه امروز صبح حدود ساعت 9 بود که گلشن باهام تماس گرفت و با صدای لرزان و گریه آلوود و خنده که اون لحظه واقعا نمیدونستم توی چه شرایطی هست و چه اتفاقی افتاده ، بهم گفت که شبنمممم شبنمممم گلشید داره بدون اکسیژن و بدون هیچگونه کمکی ، داره خودش نفس میکشه !!! وااای خدااا باورم ...
10 خرداد 1393