رویای گــلشـن

اولین شبی که تو و مامانیت کنار هم خوابیدین

1393/3/14 11:21
نویسنده : خاله شبنم
437 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عشق خاله

گلشید جوونم امروز روز تعطیله و منم گوش شیطون کر بعد از مدتها کار فشرده و سنگین ، امروز رو توی خونه بودم

دیشب رییسم تلفنی به هممون گفت حسابییی استراحت کنید که خستگی این مدت از تنتون دربیاد ولی من بهش گفتم من اهل زیاد خوابیدن نیستم

ولی راستشو بخوای خودمم باورم نمیشه که تا نزدیک به ساعت 11 صبح خوابیدم !!!

وقتی هم که بیدار شدم هنوز صورت نشسته با مامانیت تلفنی حرف زدم که داشت از تو تعریف میکرد

مامانیت گفت اینو بیام بنویسم و من هنوز از رختخواب درنیومده لپ تاپم رو برداشتم و روشن کردم که از احساسات مادر و دختری شما دو تا بنویسم برات

مامانیت گفت :

اون شبی که دم دمای صبح رسیدیم تهران و یکراست از فرودگاه رفتیم بیمارستان نه ، شب بعدیش ، اولین شبی بوود که توی بخش یه تخت بزرگ بهمون دادن که هر دو تا مون روی اون بخوابیم

تعریف کرد که تو پهن شدی روی تخت و مثل کاکتوس دست و پاهاتو باز کردی و خوابیدی و مامانیت هم یه گوشه ی تخت واسه خودش جا پیدا کرده بود !

حالا ایناش بماند که تو تپل مپل خاله هستی و عشق منی و هر کاری دوست داشتی میتونی انجام بدی بشرطی که عاقلانه باشه !

مامانیت میگفت اونشب یه حس آرامش خاصی بهم دست داده بوود !

میگفت احساس امنیت و آرامش خاطر داشتم

از اینکه نفس تو به صورتش میخورده ، ذوق داشته

از اینکه اینقدر به تو نزدیک بووده بعد از این همه مدت ، احساس آرامش بهش دست داده بوده و خودش میگفت تا صبحححح آروومممم یه خوااب سیری کرده بوده !

اینو باید بهت یادآور بشم که مامان گلشنت خوابش خیلی سبکه و خیلییی هم کم میخوابه ! توی دوران بارداریش که گاهی اوقات شب تا صبح بیدار بود و روزا هم نمیخوابید

ولی فکرشو بکن اونشب تو و اون در کنار هم یه خوواب آرومی داشتید

گلشن میگفت اصلا نفهمیدم کی صبح شد ! فقط وقتی بیدار شده بوده دیده تو بهش زل زدی و داری نگاش میکنی

میگفت یه نگاه خاصی بهم میکرد که خودم اشک تو چشام جمع شده بود

میگفت اون لحظه حس مادری بهم دست داد که این بچه ی منه ! دختر منه ! من مادر شدمممم !!!

الهی بگردم که شرایط بهش اجازه نداده بود 12 روز بفهمه مادر شده !!!

تو و مامانیت 12 روز بعد از تولدت تونستید در کنار هم بخوابید و به همدیگه حس مادر و فرزندی تون رو انتقال بدید

یه چیزی دیگه هم برام تعریف کرد که الان برات میگم

مامانیت میگفت :

اون روز روی تخت که دراز کشیده بودین ، تو یه کمی پایینتر از مامانیت بودی ولی میگفت تقریبا هم سطح بودیم

میگفت که تو همش زل زده بودی بهش و برای اینکه میخواستی دقیق مامانیت رو نگاه کنی ، چشماتو بالا گرفته بودی که بتونی خووب نگاش کنی

گلشن میگفت وقتی این صحنه رو دیدم کلیییی قربون صدقت رفتم و آوردمت بالاتر که راحت باشی و چشمای خوشگلت اذیت نشن

اینو دیروز واسم تعریف کرده بود

نمیدونی چه حسی بهم دست داده بود !!!

گلشید قشنگم ایشالا وقتی اینا رو بخوونی خودت میدونی هممون چه عشقی نسبت بهت داریم

عاشقتم عزیزم

پسندها (5)

نظرات (7)

سحرمامی آرتین
14 خرداد 93 16:39
سلام عزیزم ایشاالله به سلامتی. باتبادل لینک موافقی؟بیاازوبم دیدن کن اگه موافق بودی بگوهمدیگه رولینک کنیم.
خاله شبنم
پاسخ
سلام دوست من ممنونم سلامت باشین ایشالا بسیار عالی ، من مشکلی نمی بینم و میام براتون کامنت میذارم
مامان ثمین سادات
14 خرداد 93 16:52
سلام عزیزم فقط با خوندن مطالبت اشک ریختم همش بغض میکردم و...... وای چقدر حس مادری قشنگه ووقتی میبینی یه مامان دارن ازش دور میکنن دلت میگیره ودوست داری زار زار گریه کنی عزیزم گلشن قشنگم مبارکت باشه وانشاله همیشه همشه از حس مادری درکنار دختر نازت لذت ببری وای عزیزم چقدر ناناسی شما گلشید خوشگل ممنونم که عکس فرشته کوچولو گذاشتییییییییییییی
خاله شبنم
پاسخ
سلام مینا جوون الهی فدات بشم دوست سرشار از احساسات قشنگ من نمیدونی خودم چقدررر گریه کردم ! همش از خدا میخوام به دل ساده و مهربون گلشن نگاه کنه و این بچه رو بهش ببخشه گلشیدم خیلییی خانومههه خیلییی نازههه فدات بشم ، منتظر یه فرصت مناسب بودم که گلشید جوون توی شرایط مساعدتری باشه تا عکسش رو بذارم ثمین نازم رو از طرف من ماچش کن عزیزم
خاله عاطی
16 خرداد 93 0:18
__000000___00000 _00000000?0000000 _0000000000000000 __00000000000000 ____00000000000 _______00000 _________0 ________*__000000___00000 _______*__00000000?0000000 ______*___0000000000000000 ______*____00000000000000 _______*_____00000000000 ________*_______00000 _________?________0 _000000___00000___* 00000000?0000000___* 0000000000000000____* _00000000000000_____* ___00000000000_____* ______00000_______* ________0________* ________*__000000___00000 _______*__00000000?0000000 ______*___0000000000000000 ______*____00000000000000 ______*______00000000000 _______*________00000 ________*_________0 _________*________* _________*_______* __________*______* ___________*____* ____________*___* _____________*__* ______________**.................................................................................. سلام کوچولو چقد شما نازی ب منم سربزن خوشحال میشم
خاله شبنم
پاسخ
سلام چشم میام سر میزنم
سحرمامی آرتین
16 خرداد 93 13:23
سلام عزیزم من لینکتون کردم شماچی؟
خاله شبنم
پاسخ
سلام عزیزم منم موفق شدم شما رو لینک کنم خوشحالم در جمع دوستانم قرار دارین آرتین عزیز رو از طرف من ببوس
مهربون
17 خرداد 93 0:13
عزیزم حال کوچولوتون چطوره؟ من رمز ندارم نمیتونم مطالب جدیدتون رو بخونم تا باخبر بشم از حال نی نی مون
خاله شبنم
پاسخ
سلام ، ممنون عزیزم به لطف خدا! راستش نمیدونم چی بگم ! رمز رو تغییر ندادم ! الان براتون دوباره میفرستم عزیزم
سحرمامی آرتین
24 خرداد 93 14:09
عزیزم میشه منم رمز داشته باشم.؟
خاله شبنم
پاسخ
سلام عزیزم براتون به صورت خصوصی رمز مطالبی که برای دوستان میذارم رو برای شما هم گذاشتم
سمین
27 خرداد 93 14:53
سلام دوست عزیز وخاله مهربون من به تازگی متوجه این خبر شدم منو هم دوست خودتون بدونید منم حتما برای گلشید قشنگتون دعا میکنم امیدوارم صدام به خدا برسه
خاله شبنم
پاسخ
سلام دوست خووب من شما خیلیی لطف دارین ، ممنونم از محبت تون مرسیی از دعای خیرتون منم آرزو می کنم بهترین ها ، نصیب تون بشه