شووک نگراان کننده و سورپرایز این روزای ما !!!
عزیز دل خاله شب عروسی سارا جوون و آرش ، مامانیت اومد که خونه ی ما بخوابه چون بابائیت شب کار بود و قرار بود که صبح بیاد دنبال مامانیت تا برگردن خونه ی خودتون ساعت سه شب بود که خوابیدیم و ساعت 6 صبح هم بود که من بیدار شدم و باید میرفتم سر کار و نگار هم می بایست آماده میشد و به مدرسه میرفت !!! نمیتونی تصوووررررر کنی که چقدر خسته و کوفته بودیم ! مامانیت فردای روز عروسی ، نوبت چکاپ داشت و باید مطب میرفت تا معاینه بشه ! اینم بگم که مامانیت زیادی داره حساسیت نشون میده و نه تنها باعث نگرانی خودش که حتی باعث ترس و نگرانی همه ی ما هم شده !!! خلاصه بگم که صبح قبل از اینکه بره خونه ، رفته بهداشت و از خانوم ماما خواسته که معاینه اش کنه...
نویسنده :
خاله شبنم
19:20
جشن عروسی سارا جوون
سلام عشق خوشگل خاله روز شنبه 26/ بهمن /1392 ، عرووسی سارا ی عزیز و آرش جان بوود که حسابیی بهمون خوش گذشت ! از شادی ای که اون شب داشتیم هر چقدر بگم کم گفتم و نمیتونی تصور کنی که بعد از مدتهااااااا ، چقدر روحیه گرفتیم و چقدددرررر بهمون خوش گذشته با اینکه عروسی با یک هفته تاخیر برگزار شد اما همه چیز عالی و بسیار خووب ، پیش رفت ! من که نتونستم مرخصی بگیرم ولی خدا رو شکر مامانیت همه ی کارهای قبل از عروسی رفتن رو به خوبی مدیریت کرد از نوبت گرفتن برای آرایشگاه و خوشگل شدن تا ست کردن لباس و کفش همه ی ما ، مامانیت باهامون همکاری کرد و نظر میداد و بابت این همه زحمتی که کشید ، همینجا ازش قدردانی میکنم حالا از روز عروسی برات بگم ! صبح ع...
نویسنده :
خاله شبنم
18:52
احوالات این روزای مامانیت
سلام خوشگل خاله اینروزای مامانیت خیلی خوش و خرم داره میگذره ! همه ی ما و مخصوصا مامانیت واسه اومدنت به این دنیا ، لحظه شماری داریم میکنیم عزیزم این روزا مامانیت حسابی درگیر آماده شدن خودش و ماها برای جشن عروسی سارا جوون هست که بنا به دلایلی با یک هفته تاخیر ، فردا ، یعنی شنبه 26 بهمن برگزار میشه ! مامان گلشن جونت ، بعد از آماده شدن خودش ، افتاد دنبال من واسه آماده شدن برای جشن عروسی و بعدشم به ترتیب خاله شیرین و خاله شمایل رو برای آماده شدن ، مدیریت کرد اساسی ! باید بگم با چنان وسواس و دقتی مشغول انجام این کار شده که من حسابی در تعجب موندم از کاراش ! آخه معمولا اینهمه حساسیت واسه رفتن به جشن و مهمونی از...
نویسنده :
خاله شبنم
12:38
بعد از مدتها مامانیت اومد پیش ما !!!
سلام عزیز دلم این چند روز مامانیت حساااابیییی درگیر آماده شدن برای عروسیی سارا جوون هستش لباساشو تهیه کرده و از اونجائیکه تو توی دلش هستی و یه ذره همچین بگی نگییی تغییر سایز پیدا کرده ، داده اندازه زدن براش و خلاصه حسابی آماده ست ! مرتب هم با من تماس میگیره که تو چیکار کردی ؟! آماده شدی ؟! چی میپوشی ؟! و ... خلاصه وقتی دید من و خاله شیرین مثل خودش آماده و حاضر نیستیم ، دست به کار شد و دیروز بعد ازظهر پا شد و اومد خونه ی ما . اول از همه مشخص کردیم که چی بپوشیم و بعدشم من رو هل داد توی بازار !!! تا کفش بخرم ! آخه من هی بهانه میاوردم که کفش مناسب برای لباسم ندارم و ... خلاصه یه کفش ناناز خریدم و بعدشم رفتیم واسه شب حنابندون ، ل...
نویسنده :
خاله شبنم
21:33
جشن عقد راحیل جوون
سلام ناناز خاله عزیزم روز جمعه جشن عقد دختر عموی ناز و خوشگل ما و در واقع بهتر بگم خواهر کوچولوی ناناز ما ، راحیل جوون بود دقیقا از جمعه شب با همه ی خستگی که از جشن داشتم ، اومدم و میخواستم مطلب بذارم اینجا که هر سری بعد از اینکه کلی مینوشتم ، همه ی نوشته ها موقع ثبت ، میپرید !!! چند روزی بود که مامانی گلشنت هوس دمپخت عدس با سالاد کرده بود و از اونجاییکه برای رفتن به جشن قرار بود از خونه ی ما آماده بشیم و بریم ، واسه همین مامانیت از صبح اومد اینجا و خاله شیرین عزیز هم زحمت کشید و یه دمپخت عدس با گوشت بسیااار خوشمزه درست کرد که مامانیت لب به گوشت نزد و غذای ساده رو با سالاد میل کرد . بعدشم که آماده شدیم و غروب راهی منزل عمو ک...
نویسنده :
خاله شبنم
21:21
یک تشخیص غلط نسبتا بزرگ !!!
سلام عزیز دل خاله امروز یکراست میخوام برم سر اصل مطلب ماجرا از اونجایی شروع شد که دیروز مادربزرگت که چند روزی هست مهمون خونه ی شما هستن به همراه بقیه اعضای خانواده ی باباییت ، توی حموم حالشون به هم خورد و عقب عقب خوردن زمین و سرشون به سرامیک برخورد کرد و وضعیت بسیااار نگران کننده ای داشتن ! خلاصه اینکه سریع ایشون رو رسوندن به بیمارستان و خدا رو شکر بعد از کمی مداوا ، حال ایشون رو به بهبود رفت ! اما از اونجاییکه مامان گلشنت خیلی هول کرده بود و نگران شده بود و باید بگم که کلا خیلی خیلییی مراقب لحظه لحظه های با تو بودن هست ، بعد از اینکه از بابت مادربزرگت خیالش راحت شد ، رفت مطب دکتر خودش و خواست که چکاپ بشه که ...
نویسنده :
خاله شبنم
17:26
انتخاب اسم برای عشق مون که تو باشی
سلام عزیزم باید بهت بگم که انتخاب یه اسم بسیار مناسب برای تو ، یکی از دغدغه های مامان و بابات و ما هست ! چون دوست داریم اسمی برای تو انتخاب کنیم که هم به دوران کودکی تو مناسب باشه و هم در دوران نوجوانی و جوانی تااااا پیری تو ، برازنده ی تو باشه . تا وقتی جنسیتت مشخص نبود همش نقل محفل مون تو بودی که بالاخره دخملی هستی یا پسملی ! و وقتی مامانیت سونوگرافی شد و مشخص شد یه آقا پسمل ناناز و تو دل برو هستی ، رسما وظیفه ی جستجو برای اسم تو ، از طرف مامانت به من محول شد و تقریبا از همون موقع من توی اکثر سایت های اسم ، در حال جستجو و تفحص بودم و حرف به حرف الفبا رو با دقت می گشتم که مبادا اسمی از قلم بیفته برای لیست اولیه ای که در حال ...
نویسنده :
خاله شبنم
21:25
وامااا ... یک خبرررررر ... نی نی جانی جنسیتت معلوم شد !!!
خوشگل موشگل خاله عزیز دل خالهههه سلام یه خبر بسیاااار مهم دارم ! باید بگم تقریبا تمام کسانی که منتظر یه نی نی به جمع خانوادشون هستن ، دوست دارن بدونن که نی نی شون دخمله یا پسمل ! چون معمولا برای تهیه وسایل نی نی تو راهیشون می بایست یه سری نکات رو دقت کنن مثل رنگ وسایلی که تهیه میکنن ، خلاصه اینکه خوشگل موشگل ما که تو باشی قرار بود روز چهارشنبه 11/ دی ، که مامانیت وقت برای چکاپ همیشگیش داشت ، توسط خانوم دکتر سونو بشی و ایشون گفته بودن که جنسیتت هم میشه همون موقع تشخیص داد اما از اونجائیکه اون روزا به تعطیلی پشت سر هم خورده بود ، واسه همین وقتی مامانیت رفته بود مطب دکتر ، متوجه شده بود که خانوم دکتر تشریف ندارن و ...
نویسنده :
خاله شبنم
19:00