رویای گــلشـن

اولین باری که مامانیت بغلت کرد

گلشید قشنگم سلام امروز مامانیت و بابات و عمه مژگانت دنبال کارهای اعزامت به تهران بودن سرکار بودم که مامانیت تماس گرفت باهام و گفت شبنمممم برای اولین بااار بچه ام رو بغل کردممم !!! چه حس قشنگی بهش دست داده بود گفتم چطور شد که برام تعریف کرد گفت توی بخش بودم که میخواستن ملافه ی تخت گلشید رو عوض کنن ، گفت کارگر بخش بهم گفت شما بچه رو بغل کن تا من ملافه ش رو عوض کنم ! گلشن برام گفت : اولش می ترسیدم بغلش کنم ! مامانیت ترسیده بود که مبادا آنژوکت و سرم ها ازت قطع بشه ! ولی گفت نمیدونی چقدررر نرممم بود ! گفت که خیلییی آروممم به خودم نزدیکش کردم ! گلشید جونم ! مامانیت بغلت کرده بود ، به خودش نزدیکت کرده بود ، بووت...
6 خرداد 1393