رویای گــلشـن

یه خبر مهم

1393/2/30 5:15
نویسنده : خاله شبنم
472 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عزیز دل خاله

پیرو اون معاینه ای که مامانیت بعد از نوار قلبت شد ، به سونوی بیوفیزیکال ارجاع شد ، دیروز که دوشنبه مورخ 29/02/1393 بود ، توسط آقای دکتر پورترکان این سونوگرافی انجام شد ! موقعی که سونو رو انجام داده بودن ، دکتر به مامانیت گفته بود این ضربان و این حرکات بسیااار ضعیفه ! و حتی گفته بود که خیلیی از مرگ و میرهای جنین ها ، بخاطر افت قند خون مادر هست ! این در حالی بوود که پزشک مامانت اکیدا خوردن بستنی رو برای مامانت ممنوع کرده ! دکتر موقع انجام سونو به مامانیت گفته بود باید کمی بستنی بخوری تا از خواب بیدار بشه جنینت !

باید بگم که مامانیت با ترس و لرز بستنی رو خورده بود چون از دکتر خودش در این زمینه می ترسید !!!

وقتی بستنی خورده شده بود ، تو شروع کرده بودی به وول خوردن و بازی کردن ! دکتر به مامانیت گفته بود خانوم روزانه سه بار در حد کم بستنی بخور تا دکترت به تشخیص روز زایمانت برسه !!! و البته گفته بود که اگر من بخوام نظر بدم این بچه باید از شکم شما ظرف همین یکی - دو روز ، در بیاد !

خلاصه مامانیت برگشته بود خونه و با دستیار دکتر خودش تماس گرفته بود و ایشون گفته بود که گلشن جان از من نشنیده بگیر ولی خانوم دکتر میخواد بازم روز زایمانت رو عقب بندازه و به نوعی داره دچار تشخیص ناصحیح و به نوعی سردرگمی توی تعیین تاریخ زایمانت میشه !!!

گلشن هم عصبانی با من صحبت کرد که میرم بهش میگم اگر نمیخواد بچه رو دربیاری ، من به فکر یه پزشک دیگه باشم و از این حرفا ! بهش گفتم اول برو ببین چه نظری میده بعد از دیدن این سونو و خیلی منطقی باهاش صحبت کن و اگر صحبت هاش قانعت نکرد ، اون موقع میریم پیش یه پزشک خیلی خووب که رییس کمیته ی مرگ و میر جنین ها هم هست !

دکتر مامانیت به محض اینکه سونو رو دیده بود ، گفته بود : اُ اُ این بچه باید بزودی دربیاااد و به مامانیت گفته بود که یا ساعت 12 امشب یا 5 صبح فردا برو و بستری بشو و منم ساعت 6:30 میام که سزارین رو انجام بدیم !

خلاصه که ما هم دیشب اومدیم خونه ی شما و سریع تخت و گهواره و کارهایی که باقی مونده بود رو روبراه کردیم و الان هم میخوایم بریم که مامانیت بستری بشه واسه به دنیا اومدن تو !

آره عزیزمممم تو قراره در این تاریخ به دنیای ما پا بگذاری !!!

قطعا برای همه مون تاریخ 30 / اردیبهشت / 1393 ، یه روز به یاد ماندنی خواهد بود

روزی که تو به آغوش ما خواهی آمد

بعد از اینهمه استرس ها و اتفاقاتی که توی این هشت ماه افتاد ، بالاخره تو داری به دنیا میای عزیزمم

لازمه از دوستانی که اینجا توی این مدت در کنارمون بودن ، و توی شرایط و لحظات سختی که داشتیم ، دوستانه و خواهرانه دلداری مون میدادن و همراهی مون میکردن ، صمیمانه از طرف خودم و خواهر عزیزم گلشن ، قدردانی و تشکر کنم !

گلشن از همگی تشکر ویژه داره و همچنین گفت به همه بگم : التماس دعا دارم

ممنون از دعاهای خیری که توی این مدت نثار ما کردید

امیدوارم شادی هاتون پایدار باشه و همینطور شادی های ما

دیگه باید برم که آماده بشم برای رفتن بیمارستان

خدانگهدار همگی و به امید دیدار مجدد خیلیی زود انشاالله

پسندها (2)

نظرات (5)

پریسا پ
30 اردیبهشت 93 5:24
واییییی دوست عزیزم مبارکههههه انشاالله نی نی تون صحیح و سالم مییاد بغلتون ما رو فرموش نکنی خاله شبنم در اولین فرصت عکسشو بذار همین امروز منتظرم
مامان آیهان
30 اردیبهشت 93 12:16
عزیزم خداروشکر که این فرشته قشنگمون داره زمینی میشه واسه سلامتی خودش ومامان گلش دعا میکنم .امیدوارم که هردوشون صحیح وسالم باشن.خاله شبنم جون منتظر پستهای بعدیت هستم.خبرشو بهمون بده
پریسا
31 اردیبهشت 93 10:59
سلام شبنم جون چه خبر عزیزم ما رو بی خبر نذار انشاالله با خبرای خوش و عکس گلشید جون برگردی منتظرم
مامان هانیتا
31 اردیبهشت 93 11:33
عزیزم انشااله به خوبی و خوشی فارغ بشه مارو بی خبر نذاراز طرف من لپ نی نی رو فشار بده تا وقتی میخنده لپش چال بره عزیزم
مامان هدي
7 خرداد 93 17:28
سالم خاله شبنم. مبارك باشه انشالله قدمش. راستي خاله شبنم من رمز مطالب رو ندارم. خوشحالم كه حال مامان و ني ني حالشون خوبه
خاله شبنم
پاسخ
سلام عزیزم ممنونم از لطف تون رمز مطالبی رو که برای دوستان گذاشتم ، خصوصی براتون میذارم