رویای گــلشـن

اولین تولد اسمونی

1394/2/30 21:04
نویسنده : خاله شبنم
772 بازدید
اشتراک گذاری

خوب میدانم چند سالی است که مرده ام 

از مرگم انگار هزار سال میگذرد

امروز سالگرد مرگ من است 

هر لحظه ایی از این سال با درد گذشت 

اما انتظار امدنت چشمانم را باز نگه داشته 

جسمی با قلب لرزان 

چشمانم را میبندم 

سال پیش را به یاد اور

سال پیش را به یاد میاورم 

مرور میکنم از نو 

مبادا خاطرش از یادم پاک شود 

خوب که فکر میکنم و میبینم 

 فقط او را میشناسم در این دشت غریب

تنها به او سلام میدهم 

از دور 

 کاش زنده شوم از نو 

کاش ....

 

 

 

پسندها (1)

نظرات (0)