آخر هفته ی خوب ...
سلام نی نی گوگولی مگولی خاله
بالاخره بعد از چند روز مریضی و گرفتاری و مشغله ی کاری و ... دیشب اومدم که برات بنویسم
اما
اما دقیقا همون وقتی که تمام مطالب رو نوشتم و عکس ها رو آماده کردم ، اینترنت قطع شد !!! و هر کاری کردم و هر چقدر منتظر نشستم وصل نشد که نشد که نشد !
روز پنجشنبه زندائی سمیرا زحمت کشیده بود و دلمه درست کرده بود و داده بود دست پسر دائی که بیاره بده به مامانیت با یه ظرف ترشی بسیااااار خوش رنگ و لعاب
مامانیت هم عصری اومد خونه ی ما و دلمه ها رو که دلش نیامده بود تنهایی نوش جان کنه ، با خودش آورده بود و دور همی نشستیم و دلمه ها رو خوردیم و خدائیش عجب دلمه ای هم شده بود
فرداش هم که روز جمعه بود و هوا بسیار مطبوع و دلنشین بود و تصمیم گرفتیم ناهار رو بیرون از منزل بخوریم
واسه همین بساط کباب رو فراهم کردیم و زدیم به دل طبیعت
نی نی جوونی انقده همه خودت و مامانیت رو دوست دارن که حد نداره ! همه منتظر روزی بودن که خبر بارداری مامانیت رو بشنون و واسه همین انتظار هست که اینقدر همه مشتاق اومدن تو هستن
همه برای سلامتی خودت و مامانیت بسیار دعا میکنن