رویای گــلشـن

امروز من و تو

1392/8/30 18:20
نویسنده : خاله شبنم
175 بازدید
اشتراک گذاری

سلام مامانی

از دیشب که خوشحال و خندون از مطب دکتر آمدم حالم 180 درجه تغییر کرده ! از نیمه های شب مامانی حالش بد شده . بابایی هم که از خستگی بیهوش شده بود . صبح ساعت 6 صبح بلند شده میگه سفره صبحانه آماده کردم پاشو به نی نی صبحانه بده . وقتی که دید حالم بده کلی نگران شد . هر چی تحمل کردم فایده ای نداشت . خاله شبنم هم که نگران شد کارش رو ول کرد آمد تا من رو ببره دکتر ولی من که اصلا جوون نداشتم بلند شوم . خاله شبنم کمی پیش ما موند و عکس قشنگت رو دید و رفت و من کم کم حالم بدتر شد و بابایی کلی نگران حال من و تو بود از ترس زنگ زد به خانم حسن زاده و بعد من رو برد دکتر و بعد از کلی این ور و اون ور رفتن ، دکتر گفت که ویروس است و باید تحمل کنی و مایعات زیاد بخوری و ما دست از پا درازتر برگشتیم و خاله شیرین و خاله شبنم که نگران بودند گفتن بیا گلستان ! من هم وسایلم و جمع کردم و رفتم ! وای که چه بارونی بود . کمی اونجا بودیم که خاله ها تصمیم گرفتن که تولد بازی کنن و بعد از دعوت دوستشون ما برگشتیم به خونه و حالا هم در تدارک تولد بازی هستن تا مهمانها بیان . مامانی حالم خوب نیست و نمیتونم بیشتر توضیح بدم ولی مطمئن هستم که خیلی خوش می گذره . اگر تو پیش ما بودی مطمئن هستم که کیک رو سالم نمی گذاشتی . راستی توی آسمون یک رنگین کمان قشنگ درست شده

خداحافظ

بوس بوس

مامانی

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامان الناز
2 آذر 92 22:11
سلام عزيزم اميدوارم حالت هرچه دودتر خوب بشي و بهت تولدم خوش بگذره
خاله شبنم
پاسخ
سلام عزیزم مرسی از مهربونیت