هوای دلم ابریه
سلام مامانی صبح بخیر
الان که دارم برات درد دل می کنم ساعت 7:08 صبح هست . امروز هوا ابریه ، آسمون هم مثل من گرفته . امروز مامان یه کمی دلش گرفته ، نه بخاطر تو ... امروز بدجور دلم هوای خواهرت گلسا رو کرده . کاشکی اون هم کنار ما بود ، باهاش بازی می کردیم ، اون شیطونی می کرد و من هم سعی میکردم جلویش را بگیرم ولی حیف که اون کنار ما نیست ولی باز هم خیالم راحته چون خواهرت یک فرشته شده و رفته پیش خدای مهربان و پیش مادر جونت و مطمئن هستم که مادر جون خوب از اون مراقبت میکنه چون اون یک امانت است که من بهش سپردم .
پی نوشت :
الان بعد از ظهر شده ، مامانی یک بارون خیلی شدیدی می باره ! بابات منو تو رو آورده گلستان . توی راه از بارونی که می بارید تمام جاده ها پر آب شده ! بالاخره که رسیدیم
به تمام این قطرات باران ... به این برکت خدا ... به این رحمت الهی ... امیدوارم که تو همیشه سالم ، صالح و سلامت باشی !