رویای گــلشـن

دلنوشته های مامانی ...

1392/8/26 23:30
نویسنده : خاله شبنم
177 بازدید
اشتراک گذاری

از طرف مامان برای تو که همه ی وجود من هستی

سلام نی نی قشنگم ، سلام عزیز دلم ، سلام به تو که به وجودم معنا بخشیدی !

مدتها بود که منتظر اومدنت بودم ... از وقتیکه آجی "گلسا" ت ، نیومده برگشت پیش خدا و فرشته باقی موند ، من روز به روز ... که نه ... لحظه به لحظه منتظر این بودم که یه هدیه به ارزشمندی خودت ، از خدا بگیرم

لحظه لحظه اتفاقایی که توی این زمان با تو تجربه میکنم به خاله شبنم میگم بنویسه تا وقتی بزرگ شدی خودت بخونی و بدونی که چقدر عاشقتم

عزیزم از بس که نگرانتم ، همه چیز رو رعایت میکنم ! توی مصرف مواد غذایی بشدت رعایت میکنم که مبادا آسیبی بتو وارد بشه . آخه هنوز خیلی کوچیکی و خانم دکتر گفته نیاز به مراقبت بسیار زیاد هست برای اینکه تو رو به آغوش بکشم . اینو بهت بگم که بابا مهردادت خیلی هوای من و تو رو داره . هر روز صبح زود میره حلیم میگیره که من بخورم و کلا خیلی مراقب تغذیه من هست . یه دفترچه یادداشت دارم که وقتی بهت فکر میکنم و باهات حرف میزنم ، اون تو مینویسم و اتفاقات لحظه به لحظه رو یادداشت میکنم که بدم به خاله شبنم تا اینجا برات بنویسه که یادگار بمونه و ثبت بشه .عزیزم خیلی دوستت دارم و همیشه به تو فکر میکنم . دلم میخواد به بهترین نحو دوران بارداریم رو سپری کنم و تو سالم و صحیح به دنیا بیای و بشی عزیز دل من و بابات . مطمئنم خودت میدونی که چقدر اشک ریختم و چقدر انتظار کشیدم تا تو بیای و وقتی بزرگ بشی خودت میفهمی که چقدر انتظار سخته . اینو بدون که بی تو می میرم و حاضر نیستم برای یک لحظه هم به نبودن تو فکر کنم . راستی عزیزم چون نمیدونستم خودم چجوری بیام و برات بنویسم ، واسه همین با دسترسی خاله ت اومدم و اینا رو نوشتم

دوستت دارم زندگیم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

توت فرنگی(مامان علیرضا)
27 آبان 92 17:39
مامان مهربون اینها همش می شه خاطره خاطراتی که وقتی می خونی به همین روزهای می ری کار خوبی می کنی احساساتت رو می نویسی به خواهرت بگو نی نی و خودت رو از طرف من ببوسه آخ یادم رفت شبنم جان رو هم شما ببوس از طرف من
خاله شبنم
پاسخ
خیلی خیلی ممنونم از شما