مریضی خاله ها !!!
سلام خوشجل خاله
عزیزم این چند روز نیومده بودم سر بزنم و مطلب بذارم برات !
دیروز مامانی گلشن اومده بود خونه مون و کلی مطلب و دل نوشته آورده بود که برات اینجا بذارم
امااا ...
خاله شبنمی مریضضض شده و اصلا حال نداره !
دو روز پیش هوس جگر کردیم واسه ناهار !
البته چون مامانیت نباید بخوره چیزی بهش نگفتیم و خدا رو صد هزار مرتبه شکر که نگفتیم چون جگر خوردن همان و مسموم شدن من همان !!!
از سر شبش هی احساس بدی داشتم تا دیروز که از صبح حال بهم خوردنای خاله شبنمی شروع شد و چشمت روز بد نبینه از دیشب مثل جنازه شده بودم ! یه مرده ی متحرک که البته اگر بشه گفت متحرک !!!
امروزم که حسابی داغون و بد حال بودم و دیگه معده م حسابی بهم ریخته بود !
منم می ترسیدم برم دکتر چون از داروهای تقلبی بیشتر می ترسم تا از این جگر لعنتی ! ولی همکارم تماس گرفت و گفت نگران نباش و فکر بد نکن و پاشو برو دکتر !
خلاصه که رفتم با خاله شیرین ! وقتی دکتر معاینه م کرد گفت خیلی داغونیییی ! و فشارم رو که گرفت گفت بلهههه !!! فشارم روی 8 بود !!! خلاصه خاله شبنمی مهربونت رفت زیر سرم و آمپووولللل !!!
بعدشم مامانیت یه سوپ بسیار خوشمزه آماده کرد و شد پرستار من و خاله شیرین ! چون خاله شیرینت هم مثل من مریض شده البته خدا رو شکر اون خیلی از من بهتره !
نگاری هم باباش ظهر رفت دنبالش و از مدرسه آوردش خونه ی شما و متاسفانه اونم دچار مریضی شده و الان با بابائیش رفته درمانگاه !
خلاصه اینکه بجای اینکه ما مراقب مامان گلشنت باشیم ، اون بنده خدا داره از ما پرستاری میکنه !
خوشمل خاله وقتی حالم بهتر شد میام و برات مطلب میذارم
اینم از احوالات این روزای ما ...