رویای گــلشـن

گلشید عزیزم مقاومت کن !

1393/2/9 10:57
نویسنده : خاله شبنم
201 بازدید
اشتراک گذاری

همین دیروز بود که کلی خوشحال شدیم بابت اینکه دکتر به مامانت گفت اوضاع خودت و بچه ت نرمال شده و می تونی بری خونه به شرط استراحت مطلق !

ما هم خوشحال و در تماس مرتب با مامانیت که خیال مون لحظه به لحظه راحت باشه ! خاله شیرین بنده خدا چه توی این چند روز با مامانیت توی بیمارستان همراهش بود چه وقتی مرخص شدین ! ولی خب اونم باید بخاطر کارش برمیگشت خونه ! دیروز عصر به خاله شیرین میگفتم ایکاش زودتر این روزا بگذره که دیگه از بس نگرانی هامو توی دلم دارم میریزم ، حس خفگی و بغض و ترس برای یک لحظه رها نمیکنه من رو ! اونم گفت منم همینطور !

بماند کابووس های شبانه ی من و مامانیت ! من سرکار یک لحظه خیالم راحت نیست ! مامانیت که اینهمه آرامش خودش رو حفظ میکرد ، اینروزا خیلی آشفته و کلافه ست !

امروز ساعت هشت بود که دیدم موبایلم زنگ میخوره و زود هم قطع شد ! گلشن بود ! گفتم احتمالا شارژ نداره خواسته باهاش تماس بگیرم ! درجا تماس گرفتم به محض اینکه صداش رو شنیدم حس کردم یه جای پر سر و صداست و صدای بابائیت هم میامد

مامانیت گفت از ساعت 4 صبح حالش بد شده و توی بیمارستان هستن !!!

گفت تماس نگرفتم باهاتون شاید خواب باشین !!! گفتمش همچین وقتایییییی حتما همون موقع تماس بگیر ! دیگه انقدر عصبانی بودم که گفتم خوااااب مرگگگ که نرفتیم !!!

خلاصه اینکه ساعت 4 صبح گلشن با حس خفگی و نفس تنگی از خواب بیدار میشه ! میگفت احساس میکردم دارم می میرم ! زبونم لال باشه ! اصلا دوست ندارم اینا رو بنویسم

بابات هم شبکار بوده ! مامانت حوصله به خرج داده و ساعت 5 صبح تماس گرفته با بابات که بابات بهش گفته توی محوطه ی مجتمع هست ! گلشن گفت آماده شده بودم و بهش گفتم بالا نیا باید بریم بیمارستان !

خلاصه دوباره میرن زایشگاه و معاینات شروع میشه ! دوباره سونو می نویسن و اونجور که عنوان میکنن یه سری تغییرات ایجاد شده دوباره !

اورژانسی !!! ساعت 9 صبح سونو رو انجام میدن !!! دقت کن اورژانسی ساعت 9 صبح !!!

دکتر سونوگرافی به مامانیت گفته وزن جنین بالا رفته و مایع کیسه آب جنین ، افزایش بیش از حد داشته !

روز جمعه وزن تو رو 2Kg  اعلام کرده بودن اما امروز بعد از گذشت 3 روز ، وزن تو رو 2.5 Kg  اعلام کردن ! و گفتن که چربی دور شکم و ران تو افزایش پیدا کرده !

فکر کنم واسه همیناست که تکون خوردن هات هم کم شده !

خلاصه دکتر به مامانت گفت الان 32 هفته هستی ولی شرایط یک زن باردار 36 هفته ایی رو داری !

الان هم مامان و بابات توی بیمارستان هستن و تلفن دکتر مامانت در دسترس نیست که جواب سونو رو ببینه و نظر قطعیش رو اعلام کنه !

فقط امیدوارم و از خدا میخوام همه چیز به خیر و خوشی بگذره !

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (7)

zahra
9 اردیبهشت 93 11:07
ایشالا که همه چیز به خیر بگذره شبنم جون خیلی نگران شدم ایشالا خدا خودش مراقب هر دو نفرشون باشه منم براشون دعا می کنم
خاله شبنم
پاسخ
ممنونم ازت زهرا جان اصلا این لحظه ها رو دوست ندارم خیلی خیلی ممنونم که به ما سر میزنی و دلداری میدی
بابای مهرسا
9 اردیبهشت 93 11:16
سلام امیدوارم به سلامتی این مرحله رو پشت سر بزاره
خاله شبنم
پاسخ
سلام ممنونم از دعای خیرتون التماس دعا داریم لطفا حتما
پریسا
9 اردیبهشت 93 19:20
سلام خاله مهربون وای خدا چه ساعتهای سختی رو میگذرونین خدا خودش کمکتون کنه این نی نی شما هم که میبینه نازش چه قدر خریدار داره داره ناز میکنه انشاااللله صحیح و سالم مییاد بغلتون وزنش هم که خوبه فکر نکن لازم باشه تو بیمارستان بمونههه انشااااااااللللللللههههههه فقط باید به فکر لباس 00 باشین با ماماان کلشن سلام ما رو برسون و بهش بگو فقط کارم دعای مامان گلشنه اونم یه دعایی برای من بکنه که مامان منتظرم از طرف من گلشیدع جونو محکم ببوس
خاله شبنم
پاسخ
سلام پریسای عزیز خیلییی داره به تک تک مون سخت میگذره ! لباس سایز 1 و 2 و3 براش تهیه کرده بودیم ولی الان یکی دو روز میشه که سفارش دادیم سایز 0 هم براش بیارن ! توکل به خدا ! امیدوارم خودش همه چیز رو به بهترین نحو پیش ببره و مقدر کنه برامون برای شما هم آرزوی سلامتی دارم و امیدوارم به زودی با خبرای خووب از وبلاگ تون بازدید کنم مرسی از شما و دعای خیر تون بازم التماس دعا عزیزم
پریسا
10 اردیبهشت 93 1:31
تو رو خدا ما رو بی خبر نذار خاله شبنم من خیلی اضطراب دارم از فکر مامان گلشن و گلشید جون خاب از سرم پریده
خاله شبنم
پاسخ
چشم پریسا جان اما شما هم قول بده که آرامش خودت رو حفظ کنی ! چون که برای خانومایی که میخوان بزودی بچه دار بشن ، یکی از مهم ترین نکاتی که باید رعایت کنن اینه که : 1- به دور از استرس و نگرانی باشن ، 2 - خواب و خوراک شون تنظیم باشه ! باور کن من به گلشن هم قبل از همین بارداریش این نکته رو چندین هزااااار باااار یادآوری کردم ! اما مگر گوش میداد !!! عزیزممم خیلی خیلییی ازت ممنونم که پیگیر هستی و اینهمه به ما لطف داری دیشب خواهر بزرگم رفت پیش گلشن که شب تنها نباشه چون همسرش شبکاره ، احتمالا از فردا شب هم من برم که تنها نباشه بازم ممنون از لطف و همراهیت عزیزممم
رومینا
10 اردیبهشت 93 16:59
شبنم جونم منم استرس گرفتم . کل خونواده رو درک میکنم تو شرایط خیلی سختی قرار گرفتید. امیدوارم که پست بعدی همه چیز خوب و خوش باشه .
خاله شبنم
پاسخ
فدات رومینا جونم ، دکتر به گلشن گفته اگر الان زایمان انجام بشه ، زبونم لال ممکنه ... !!! از خدا می خوام هر چه زودتر این روزا بگذره ! رومینا جان ممنونم از اینکه توی این شرایط ، با من همدردی میکنی ! اصلا احساس دوری از تو رو ندارم رادوین جانم رو از طرف من ببوس
رومینا
11 اردیبهشت 93 8:59
شبنم جونم ممنون بابت پست خصوصیت . امیدوارم همیشه در کنار خونوادت موفق و شاد باشی.
خاله شبنم
پاسخ
فدات عزیزممم و منم متقابلا همین آرزو رو برای تو از صمیم قلبم دارم
♥ مینا مامان ثمین سادات ♥
11 اردیبهشت 93 14:30
سلام عزیزم خدای من چه شرایط پر از استرسی عزیزم امشب شب آرزوهاس منم برا این نی نی نازنین از صمیم قلب دعا میکنم گلممممممممم منتظر خبرتون هستم
خاله شبنم
پاسخ
سلام مینا جوونم یعنی لحظه به لحظه از خدا میخوام خودش دل مون رو شاد کنه ! باور کن دیگه اصلا دلم نمیخواد توی زندگی ، دچار همچین استرسی بشم ممنونم از دعای خیرتون عزیزمممم به روی چشمم حتما خبر میدم ایشالا ! خبرای خووب