گلشید عزیزم مقاومت کن !
همین دیروز بود که کلی خوشحال شدیم بابت اینکه دکتر به مامانت گفت اوضاع خودت و بچه ت نرمال شده و می تونی بری خونه به شرط استراحت مطلق !
ما هم خوشحال و در تماس مرتب با مامانیت که خیال مون لحظه به لحظه راحت باشه ! خاله شیرین بنده خدا چه توی این چند روز با مامانیت توی بیمارستان همراهش بود چه وقتی مرخص شدین ! ولی خب اونم باید بخاطر کارش برمیگشت خونه ! دیروز عصر به خاله شیرین میگفتم ایکاش زودتر این روزا بگذره که دیگه از بس نگرانی هامو توی دلم دارم میریزم ، حس خفگی و بغض و ترس برای یک لحظه رها نمیکنه من رو ! اونم گفت منم همینطور !
بماند کابووس های شبانه ی من و مامانیت ! من سرکار یک لحظه خیالم راحت نیست ! مامانیت که اینهمه آرامش خودش رو حفظ میکرد ، اینروزا خیلی آشفته و کلافه ست !
امروز ساعت هشت بود که دیدم موبایلم زنگ میخوره و زود هم قطع شد ! گلشن بود ! گفتم احتمالا شارژ نداره خواسته باهاش تماس بگیرم ! درجا تماس گرفتم به محض اینکه صداش رو شنیدم حس کردم یه جای پر سر و صداست و صدای بابائیت هم میامد
مامانیت گفت از ساعت 4 صبح حالش بد شده و توی بیمارستان هستن !!!
گفت تماس نگرفتم باهاتون شاید خواب باشین !!! گفتمش همچین وقتایییییی حتما همون موقع تماس بگیر ! دیگه انقدر عصبانی بودم که گفتم خوااااب مرگگگ که نرفتیم !!!
خلاصه اینکه ساعت 4 صبح گلشن با حس خفگی و نفس تنگی از خواب بیدار میشه ! میگفت احساس میکردم دارم می میرم ! زبونم لال باشه ! اصلا دوست ندارم اینا رو بنویسم
بابات هم شبکار بوده ! مامانت حوصله به خرج داده و ساعت 5 صبح تماس گرفته با بابات که بابات بهش گفته توی محوطه ی مجتمع هست ! گلشن گفت آماده شده بودم و بهش گفتم بالا نیا باید بریم بیمارستان !
خلاصه دوباره میرن زایشگاه و معاینات شروع میشه ! دوباره سونو می نویسن و اونجور که عنوان میکنن یه سری تغییرات ایجاد شده دوباره !
اورژانسی !!! ساعت 9 صبح سونو رو انجام میدن !!! دقت کن اورژانسی ساعت 9 صبح !!!
دکتر سونوگرافی به مامانیت گفته وزن جنین بالا رفته و مایع کیسه آب جنین ، افزایش بیش از حد داشته !
روز جمعه وزن تو رو 2Kg اعلام کرده بودن اما امروز بعد از گذشت 3 روز ، وزن تو رو 2.5 Kg اعلام کردن ! و گفتن که چربی دور شکم و ران تو افزایش پیدا کرده !
فکر کنم واسه همیناست که تکون خوردن هات هم کم شده !
خلاصه دکتر به مامانت گفت الان 32 هفته هستی ولی شرایط یک زن باردار 36 هفته ایی رو داری !
الان هم مامان و بابات توی بیمارستان هستن و تلفن دکتر مامانت در دسترس نیست که جواب سونو رو ببینه و نظر قطعیش رو اعلام کنه !
فقط امیدوارم و از خدا میخوام همه چیز به خیر و خوشی بگذره !