رویای گــلشـن

ماجراهای شب یلدا ... اربعین امام حسین (ع) و چکاپ نی نی مون که تو باشی !

1392/10/4 22:22
نویسنده : خاله شبنم
196 بازدید
اشتراک گذاری

سلام خوشگل موشگل خاله ماچ

عزیزم خیلی وقته بخاطر گرفتاری های زیااااد کاریم نتونستم هر مطلبی رو همون موقع خودش برات بنویسم ! حالا این یه طرف ، روز دوشنبه بعد از اینکه کارهای نذری از پختن تا پخش کردن و خستگی از تن بیرون کردن رو به پایان رسوندم ، اومدم و ماجراهایی رو که الان دارم برات می نویسم ، شروع به نوشتن کردم !!!! ولیییییی موقع ثبت مطلب ، همه ی نوشته ها پرید و سایت ارور داد که بعدا تلاش کنید !!! من رو بگیییییی ... گریهگریهاوه

بگذریم

اول از شب یلدا برات بگم که ما مثل همیشه یه شب نشینی خودمونی داشتیم با این تفاوت که مامانت امسال در جمع ما نبود چون مهمون داشت و خلاصه اینکه شب یلدا رو مثل بقیه شبها گذروند البته با من تماس گرفت و قرار شد اگر زن عموت هم باهاش اومد ، با هم بیان اینجا و با ما شب یلدا رو بگذرونن که زن عموت گفته بود تو رو میرسونیم و بعد میاییم دنبالت ! بابات هم که شبکار بود و نبودش .

خلاصه این که مامانیت هم نیومد اینم یه عکس از خوراکی های خوشمزه ی شب یلدای ما به امید اینکه سال دیگه با تو این شب بسیار خجسته رو ، پاس بداریم

 

میز خوراکی های شب یلدای ما

 

خب بریم سر وقت مطلب بعدی !!!

 

 

روز دوشنبه / سوم دی ، مصادف بود با اربعین امام حسین (ع) ما هم مطابق هر ساله نذری مون رو ادا کردیم ، امسال مامانت هم توی این نذر مشارکت داشت و دلیلش هم که سلامتی تو بود .

از روز قبل از نذری ، من شروع کردم به آماده کردن مقدمات پختن آش رشته ، چیزی که بیشتر از همه عاشقش هستم ، پیاز داغ آش رشته هست ! که شب قبل از نذری ، خواب رو کلا تعطیل کردم و شش دانگ حواسم رو به آماده کردن پیاز داغ گذاشته بودم ! هم حبوبات رو گذاشتم بپزه و هم پیاز داغ خوشمزه ی مخصوص سرآشپز که خودم باشم یه چیزی هم که شک ندارم مامانت رو ناراحت میکنه اینه که ، با اینکه مامانیت بهم گفته بود عکس از آش بگیرم ولی از بس کار داشتم و فکرم مشغول بود ، کلا فراموش کردم عکس بگیرم ! اینم بگم که مامانیت با زن عموت و پسر عموی کوچولوی بامزه ت شهبد کوچولو ، سر ظهر اومدن و کلی هم دور همی بهمون خوش گذشت هر چند که من خیلی خسته بودم .

 

 

و اما بریم سر اصل مطلب که خود خودت باشی ! همون روز نذری ، مامانیت عکسای سونوی NT  رو که خانوم دکتر گفته بودن باید انجام بده ، آورده بود ! الهیییییی قربونت بشم من که چه خوشگل توی عکسا افتاده بودی  وقتی عکساتو دیدم کلیییی ذوق کردم یعنی همه مون ذوق زده شده بودیم خانوم دکتر چند تا عکس درست حسابی و دقیق از خودت و ضربان قلبت داده بود و از اونجاییکه خودشون هم سایت نی نی وبلاگ رو دنبال میکنن ، گفته بودن که این عکسا رو مخصوص به مامانیت دادن که یادگاری بمونه !

با تشکر از خانوم دکتر محمودی که لطف کردن و همکاری کردن

اینم از عکسای زشتوک تو

 

عکسای سونوی NT


پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

مامان الناز
5 دی 92 16:13
نذريتون قبول حق يلداتونم بازم مبارك ني ني تونم خيلي ماهه ماشالاه ماشالاه خصوصي
خاله شبنم
پاسخ
ممنونممم عزیزممم بابت همه چیز ما کلی بی قراریم که نی نی هر چه زودتر به دنیا بیادش دخملی رو ببوسین جای من
رومینا
9 دی 92 17:38
سلام شبنم جون ممنون که به وبلاگم سر زدید خیلی خوشحالم کردید و امیدوارم که نی نی ناز تون با سلامتی دنیا میاد و عشق زندگیتون صد چندان میشه منم خیلی خوشحالم که یه همشهری پیدا کردم . بابام ابادانی هست . ولی بیشتر زن عمو هام اهواز زندگی میکنن. خیلی دلم تنگ شده برای اهواز .
خاله شبنم
پاسخ
سلام عزیزم رومینا جان ممنونم از آرزوی خوبی که برای ما داری عزیزم راستش منم خیلی خوشحال شدم دیدم شما هم اهوازی هستین ایشالا خوزستان تشریف آوردین حتما خودت و پسمل خوشملت رو ببینیممم