اولین غذای نذری که مامانیت خورد
سلام عزیز دل خاله
این چند روز سرم خیلی شلوغ بود و وقتی میرسیدم خونه انقدر خسته بودم که فرصت و حوصله نمیکردم بیام و برات مطلب بذارم
اما ... همه رو خوووبببب بخاطر سپردم از بس که تو برای ما عزیز هستی !
یکشنبه آخر شب بود که مامان گلشنت تماس گرفت و گفت بوی قورمه سبزی نذری داره دیوونم میکنههه ! ماجرا از این قرار بوده که یکی از همسایه ها داشتن مقدمات نذری شون رو برای ناهار فردا آماده میکردن ، خلاصه مامانیت و بابات رفتن در خونه ی همسایه اما قبل از اینکه مامانت اینا به همسایه چیزی بگن ، خود ایشون گفتن که ساعت 11 قبل از ظهر تشریف بیارید و نذری بگیرید ! مامانیت هم ذوق زده باهام تماس گرفت و گفت اولین نذری امسال رو با نی نی می خورممم !
خلاصه اینکه قورمه سبزی رو نوش جون کردین و عصر هم مامانیت اومد خونه ی ما و عکسی رو هم که از قورمه سبزی گرفته بود تا برای تو بذارم ، آورده بود.
و اما نزدیک غروب هم دوست خاله شیرین (نگار جوون ) تماس گرفت با خاله شیرین که نذری داریم و بیایید نذری ببرید ! اونجا هم رفتیم و کمی هم اونجا موندیم و با نی نی شون که خیلی هم با مزه بود بازی کردیم و بعدشم اومدیم خونه و شام هم از نذری امام حسین خوردیم .
عزیز دلم آرزو میکنم که سالم و تندرست باشی و زوود زوود به آغوش ما بیایی ! ایشالا سال دیگه ایام محرم با تو بریم هیئت و نذری بگیریم .