اولین حرکتی که کردی و گلشن به وضوح دید
سلام عشق خاله
دیشب که تولد من بود و خیلی بهمون خووش گذشت و دست همگی درد نکنه که یه بار دیگه لطف و محبت شون رو به من نشون دادن ، خیلی دوستشون دارم
امروز مامانیت صبح باهام تماس گرفت ولی چون خیلی کار داشتم ، نتونستم تلفنش رو جواب بدم ، ولی الان که خسته و کوفته از سرکار رسیدم خونه ، باهاش تماس گرفتم ، بنده خدا کمی هم بیحال و کسل بود ولی گفت صبحی میخواسته به من بگه که دیشب ساعت 1:30 ، تو مشغول وول خوردن و بازی توی دلش بودی که ناگهاااان اولین تکونی که مامانیت تونسته به وضوح از روی شکمش ببینه رو خوردی ! کلی هم ذوق و شوق داشت و بهم گفت که اینو بیام اینجا و برات ثبت کنم ! منم با اینکه خسته بودم ، ولی اومدم و برات نوشتم چون خیلی برای من و برای همه مون مهم هستی ، دوستت داریم عزیزم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی